سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند بی کردار، مانند چراغی است که خود را می سوزاند و به مردم روشنی می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :0
کل بازدید :4023
تعداد کل یاداشته ها : 15
04/2/9
7:17 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
hossein s[0]
پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش خودکشی دست خودم نیست...

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
آبان 92[3]

سینه میسوزانی ای دل چو می آغازی سخن

بس کن این شب ناله هارا از چه خواهی رنج من؟

جرم و تقصیر از تو بود از یار دیرین بد نگو

هرچه کرد آن یار شیرین با تو ناز شصت او

هرزگی کردی سزای هرزگی رسوایی است

حاصل رنگ و ریا در عاشقی تنهایی است

از بهشت وصل جانان دوزخ غم ساختی

سینه ی رنجور من در التهاب انداختی

در کفت بود آنچه عمری آرزو میداشتی

پرنیان بنهادی و بار کتان برداشتی

ای دل دیوانه بشنو این مرام زندگیست

او که گریان کرد چشمی را نصیبش خنده نیست

وصف گلرویان شنیدی پا ز سر نشناختی

عیش نا اهلان گزیدی تا گل خود باختی

در پس و پیشت گل خوش عطر و بو بسیار بود

ان گلی کز جور تو پژمرده میشد یار بود

همچو شاهین بر ستیغ قله ها پر میزدی

مسخ موشی گشتی و از قله پایین امدی

با همه خوردی ز تو آرامش و شادی ربود

آنچه پایینت کشید از قله ها نفس تو بود

در خم بیراه از خود پشت پا خوردی دریغ

رفت عمری و ندیدی از کجا خوردی دریغ

هر نگاهی محرم دیدار روی یار نیست

هر دلی درعاشقی خوش دست وشیرین کارنیست

یاد باد آن روزگار ای دل که یاری داشتی

در میان باده نوشان اعتباری داشتی

از گذر ها میگذشتی خیره سر هنگامه جو

روز و شب با یار یکدل مینشستی رو به رو

حالیا بی های و هویی آن سر افرازی چه شد؟

یار را بازی گرفتی آخر بازی چه شد؟

این زمان دیگر سر تو با گریبان اشناست

هر دلی ارزان فروشد یاراورا این سزاست

اعتبار هر دلی در خوبی دلدار اوست

آبروی هر کسی در آبروی یار اوست

گفته بودم با تو رسم عاشقی این گونه نیست

پیش یار از دیگری افسانه گفتن خیره گیست

گفته بودم با تو ای دیوانه بس کن سرکشی

بس نکردی سر کشی اکنون اسیر آتشی

شب سحر شد بامداد آمد تو مینالی هنوز

نوش جانت زهر حسرت ای دل رسوا بسوز...